نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

آی، آی ،آی۲

 

بادام می شکستی آنروز... 

روی دامنت، 

برای بچه گنجشک های بالای دیوار آرامشت. 

ایستادی و ریخت. 

همین.

نظرات 11 + ارسال نظر
ناشناس چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ب.ظ

خب از آنجا رسم بر این شد، ناشناس هر چه نوشتندی! خود نیز پاسخی درج گزیند! مینویسیم

برای بچه گنجشک های بالای دیوار آرامشت

استعارست؟ تشبیه ؟ اغراقه ! متوجه نمیشم اونوقت معنیش چیه!

و پاسخ درج میگزینیم :

ابتدا عجب!
سپس صبور باشید!
در آخر فکرتان را آزاد کنید!

هیچ کدام!
خب از آنجا رسم بر این شد، ناشناس هر چه نوشتندی! خود نیز پاسخی درج گزیند!
این تیکه خیلی تاثیرگذار بود!

مژده چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:14 ب.ظ

سلام
این دختر خوشگله تویی؟؟

وا ؟!
عزیزم میدونم فشار امتحانات،
فکرمیکردم فقط خودم ...
دیوارت چطوره؟ سلام برسون

ناشناس چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ب.ظ

فکر کنم جواب خودم کاملتر بود ... مثله اینکه اون خط اولی اینقدر تاثیر گذار بوده که فراموش کردید جواب منو بدید!

نمی دونم شایدمن یا قطعا من به استعاره و تشبیه و اینا ...هه ،کاری ندارم یعنی هنوز درحدشون نیستم.
گنجیشک بودن دیگه !
در مورد سوالای قبلی تونم یعنی اونایی که در دوران ...امتحانات پرسیده شد می تونم بگم یادم رفته!
ماشالا خودتون که خوب راه افتادین جوابشونو بدین بی زحمت!

سجاد پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ

نظر شخصی:
خب بچه گنجیشکا ضرر کردن یا تو
به نظر هردو .چرا؟چون حقیقت چیز دیگهای بود

بسیار عالی!
راستش من یه سوال بسیار اساسی ازهمه ی دوستان عزیز و همیشه در صحنه دارم؟
اینکه من مینویسم (خب باشه حالا) فقط به خاطر اینه که بعضی وقتا یه حسای اینجوری بهم دست میده .خودمم میدونم که این احساسات و این نوع نوشتن یه خورده گنگ و عجیبه اما در واقعی بودنش شکی ندارم .
سوالی که همیشه تو ذهن من هست اینه که تا چه حد باید این حس رو شکافت و تفسیر کرد؟خیلی برام مهمه که اینو بدونم و چون مطمینم که سواد و ذوق ادبی همه ی دوستان از من پخته تر و درست تره می خواستم نظرتون رو بدونم!

ناشناس پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ

من راه نیافتادم
همیشه نقد آسونتر از خلقه

شما مینویسی منم هم میخونم اگه به دل نشست میگم کجاش به دل نشت و اگه ننشست باز هم میگم عیب از کجا بود به نظر شخصیه خودم

هایکو و یا اشعار شبیه به هایکو به این خاطر که کوتاه باید باشند درکشون یه کم سنگینه و بیشتر نیاز هست از حال و هوای شاعر بدانیم در زمان شعر گفتن
اینه که من بیشتر موقع ها به جای تحسین یا نقد سوال میکنم
پس جای فوضولی نگذارین!

البته به قول شما شاید باید ذهنم رو هم آزاد کنم ولی خب نمیشه افکار سرگردان تو ذهن من زیاده واسه اینه که اون موقع ها که شعری میگفتم یا نثری مینوشتم همه سردرگم میشدند
و هنوز هم همینطور ولی من شبیه به هایکو نمیگم سنگینه هایکو منو اذیت میکنه البته واسه خلق اثر توسط خودم
واسه همینه که به شعر ساده روی میارم
یادتون باشه یه روز در مورد شعر آوایی بهتون گفتم که البته شما کوبوندین تو سرم ولی سادگیه شعر آوایی منو نوازش میده!
البته شاید افکار شما در مورد من به خاطر نقاب پیش رویم باشه
کسی چه میدونه!
پیروز باشین

نه من به ناشناس بودنتون دیگه فکر نمی کنم !
فقط به این فکر می کنم که نظرتون محترم و باارزشه و شاید کلماتی که می بافیم شال گردن گرمی باشه برای سرمای زمستانهایمان!

روهان پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:53 ب.ظ http://ruhhan.com

سلام خسته نباشید
ممنون از حضورتون در روهان

شیرین پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:01 ب.ظ http://sami2001.blogfa.com

[گل] آپم سر بزنی خوشحال میشم[لبخند]

روهان جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:36 ق.ظ http://ruhhan.com

سلام خانم مهندس
به روهان با کمال میل اضافه شدید

سلام،ممنون

استر شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ http://tavalode2bre.blogsky.com

salam doost aziz,jaleb bud.be rouzam o montazere huzure sabz o nazarate sazandeye shoma azizan

ناشناس شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ

درود
شاید،
شاید هم کلمات رو بیرون میریزیم تا سبک تر شدن به اوج گیری ما در آسمان کمک کنه!
چند باری اومدم وبلاگتون ولی ذهنم آزاد نبود! الان تونستم جواب بدم.
به خاطر تاخیر معذرت

بله درسته :شاید هم کلمات رو بیرون میریزیم تا سبک تر شدن به اوج گیری ما در آسمان کمک کنه!!

میثم خورانی یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:47 ق.ظ http://www.khorani.blogfa.com

سلام شاعر گرامی
برای بار اول هست که به وبلاگ و اشعار زیبایتان سر میزنم.
به راستی که از این همه احساس لذت بردم.
نظرمو در مورد همین پست می گم

محتوا و اندیشه شعر وتصویری که خلق کرده اید شاید به ظاهر دیدنیست ولی از نظر من این شعر را باید احساس کرد.
نمادهایی که اورده اید بسیار قوی و بجا هستند .
ولی به نظر من (نظر شخصی) اگر همین حذف شود شعر قوی تر خواهد بود.چرا با اوردن همین باید به انتها ببریم معانی را.
ارامشی که ریخته می شود بسیار حرف برای گفتن دارد وهمین کلمه بجایی نیست.
و در اخر
خوشحال میشوم به (همه ی بخت من ) سربزنید.
زنده باشی و شاعر بمانی
بدرود

سلام
راستش منظور من از همین این نبود که همین و پایان.
من با استفاده از کلمه ی همین میخواستم سادگی این اتفاق رو نشون بدم!
که از همین اتفاق ساده به معنی برسیم.
من اگر جسارت به پایان بردن معنا داشتم وبلاگ نمی ساختم و از دیگران نظر نمی خواستم!
پس همین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد