-
تا اطلاع ثانوی
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 21:45
بر گیسویت ای جان کمتر زن شانه چون در چین و شکنش دارد.... دل من کاشانه
-
اتهام برادرانه!
شنبه 10 مهرماه سال 1389 02:26
آن کهنه درختم که تنم غرقه برف است... حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست ................................................... برای خودم، در جواب تو ای زن .
-
تلنگر
جمعه 9 مهرماه سال 1389 17:16
سیاست بازان نابالغ ترین اذهان دنیا هستند.فقط ذهنهای دست سوم به تزویر علاقه مند می شوند،افراد پیش پا افتاده و افرادی که از عقده ی حقارت رنج می برند ،سیاست باز می شوند. «الماس های اشو »
-
ساعت از ۱۰:۳۰ گذشته است!
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 00:25
«برای امام زمان عج ۱۰ صلوات بفرست و این پیام رابرای ۱۰ نفر بفرست تا فردا ساعت ۱۰:۳۰ خبر خوشی می شنوی، خداوکیلی کوتاهی نکنی همه فرستادن جواب داده!» من کوتاهی کردم.در واقع من کوتاه نیومدم که این تصاعد پولساز چوب حراجی باشه بر.... بیخیال آقا بمون منتظر یه فردایی یه صبحی یه ده ونیمی!
-
نهایت آرزویم!
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 20:21
آه، ای نجات یافته نفس بکش...
-
محبت درست!
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 20:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA جنید گوید از سری شنیدم که گفت محبت درست نیاید میان دو کس تا یکی دیگری را نگوید ای من . رسالهی قشیریه
-
شور کفش ها
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 00:41
هی جفت می کند، راه میرود؛ نمک بر زخم کهنه ی فکر است. ..
-
مگس پنداریسم!
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 00:32
ساعت شماطه دار مردم را از خواب بیدار نمی کرد، و خداوند مگس را آفرید. «فریدون تنکابنی» پ.ن۱:تا اطلاع ثانوی با مگس ها مهربان باشید! جدی گفتم
-
ماست میهن
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 23:55
من باب سریالهای ماه مبارک رمضان: وقتی سریال جراحت و ملکوت و در مسیر زاینده رود و نون و ریحون خط قرمز ها رو رد می کنند یعنی اینکه آقا نرو فارسی۱ نیگا کن بیا شاید ماستش خوشمزه تر باشه! پ.ن۱:بنر تبلیغاتی بستنی میهن در دبی.
-
تولد تولد ....
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 12:41
پارسال همین موقع ها بود که شروع کردم به نوشتنت نمیدونم تو منو ساختی یا من تو رو ؟فقط می خوام بگم تولدت مبارک نی نواز!هورراااااااااااااااااااااااااااااااااااا
-
آقا یه لحظه صبر کنید لطفاً!
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 00:59
من اتفاقاً فکر می کنم دلیل اصلی اینکه پسرا ۶ سال دیرتر از ما دخترا نماز می خونند و روزه می گیرند اینه که باید توان ضایع کردن آزادی بی حد و حصری که جامعه بهشون میده رو داشته باشن وگرنه تو سن ۹ سالگی نه از نظر عقلی از ما ضعیف ترند و نه از نظر فیزیکی.
-
نوستالژیا
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 01:08
امروز مچ خودمو گرفتم در حالیکه دستم تو جیبم بود،ابروهام بالا پایین می پریدند و معلٌم سرودم ۱ داشت لُپشو می کَند. پ.ن۱:مهدکودک یاس،تمرین سرود
-
پیش از آنکه بر تو بگریم
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 20:58
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم که عمود بر زمین بایستد... پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم که پای افزاری وصله دار به پا کند، و مَشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد. آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ. ای روشن ِ خدا در شبهای پیوسته ی تاریخ ای روح لیلة القدر حتّی اذا مَطلعِ الفجر ************ خجسته باد نام...
-
جا هست!
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 15:33
والا پیام دار "محمّد " گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند، برپا و استوار *********** آنگاه تمثیل وار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار *********** در تَنگ پر تبرک آن نازنین عبا دیرینه ، ای "محمّد" جا هست بیش وکم آزاده را که تیغ کشیده است بر ستم... ************ جا هست بیش و کم...
-
۲-دو
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 01:16
آدما دو دسته اند: ۱- فکر می کنن تو خیرت به دیگران نمیرسه.(قبل از عمل) ۲- فکر می کنن وظیفته که بهشون کمک کنی.(بعد از عمل) و تفاوت این دو گروه اصلا به رفتار و شخصیت تو مربوط نمیشه.
-
ایران دخت
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 01:15
تو را نمی توان نشاند، به چُرت چارپایه ای... .............................................................................. برای پریسا و الهام!
-
شیخ نا
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 01:18
روزی شیخ از بازار گذر کردی، گوسفند مذبوحی را دید در قصابی آویزان و مردمان هیچ یک توان و یارای خرید نداشت.شیخ فرمود: عمر این گوسفند بعد از مرگ درازتر است از عمرش قبل از مرگ و مریدان مدهوش گشتند و نعره ها زدند....
-
حرف حساب
شنبه 30 مردادماه سال 1389 13:30
به ظاهر و طراحی وبلاگ نباید زیادی رسید. وبلاگ باید جوری باشه که وقتی بازش میکنی فکر کنی داری یه رسانهی غیررسمی یا نیمهرسمی میخونی؛ چیزی شبیه یه دفتر یادداشت کاملا شخصی که انگار خودت مرض داشتی یه جوری قایمش کنی که همه پیداش کنن<== راست میگه بابا شاید اصلا لازم نیست هر روز خدا قالب وبلاگتو عوض کنی!
-
نُ ه س ال گ ی!
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 17:06
آی «نُ ه س ا ل گ ی»! تو سر زده آمدی. و حقیقتی که پشت گوشمان انداختی، چند سال است که قلقلکم میدهد!!!
-
تورو خدا دروغ بگو!
جمعه 22 مردادماه سال 1389 01:52
سلام اینو تو وبلاگ فریاد خوندم دوست داشتم تو وبلاگ منم باشه امیدوارم شمام به اندازه ی من ازش خوشتون بیاد! .............................................................................................................................. امروز با خدا نشسته بودم سر میز .چای و کیک خوردیم. خدا گفت چایت اناری نیست . و خندید....
-
عنوان ندارد!
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 22:07
سلام قبل نوشت:از تمامی وطن پرستان عزیز بخاطر اینکه این پست رو تا این حد گستاخانه می نویسم معذرت می خوام، من هنوز تحمل باور این مطلب رو ندارم ، اما جسارت بازگو کردنشو دارم : ایران +۲ مضمون زنانه و مردانه (شما بخونید خواهران و برادران)که هیچ ارتباطی به اعتقادات و هنجارهای انسانی آدم نداره=یک توالت عمومی بزرگ.
-
آسمان من!
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 00:51
اگر اینجا که من ایستاده ام! زمین باشد، تنها نگرانی آینده ام این است که آسمان از کجا شروع می شود؟
-
اعتراف ۲
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 23:10
من اعتراف می کنم هنوز نفهمیده ام این سمی که در رگانم دویده است. تفاوت است یا بی تفاوتی !
-
چت هست حالا؟!
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 03:04
سلام رفیق! روبراهی یا سربراه؟؟؟
-
دنیای این روزای من...
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 11:19
یک هفته ای هست که حدودای ساعت ۳نیمه شب از خواب می پرم عرق سرد روی پیشونیمو پاک میکنم و یک ساعتی به همه ی اون چیزی که توخوابم بود فکر می کنم به همه ی اون آدمای ناشناسی که میترسم از شناختنشون وتمام صحنه های کج و معوج زننده ای که هر روز منو گیج تر می کنند. دلم خیلی گرفته تا حالا اینقدر غمگین نبودم تا حالا اینقدر نسبت به...
-
حواست کجاند؟
جمعه 11 تیرماه سال 1389 02:09
اونروزتلفنشو جواب نداد. ولی گفت: اوه مرضیه جان تمام صداقت دیروزم فقط یه حواسپرتی بچه گانه بود. و لا تبدیل لخلق الله. ..... من خوبم، شما بهترین!
-
خودت باش آقا، خودت باش...
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 00:59
سلام حال من خوب نیست حال شما چطوره؟ آدمایی که به خودشون دروغ میگن خیلی ترسو تر از کسایی هستند که به دیگران دروغ میگن و آدمایی که فکر می کنند می تونن هر دوتا هندونه رو با یه دستیاشون بذارن زیر بغل آدم،بدانند:بهتره بمیرن! راستی، من از دلداری های شما با آغوش باز استقبال می کنم فقط به خاطر اینکه سیالات افتادم،و نه به خاطر...
-
پارسال
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 15:21
پیچ پیچ بیرنگ دستهای مادری در پچ پچ نیرنگ برادری نفس می زد
-
آفتاب
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 12:20
با چشمها ز حیرتِ این صبحِ نابجای خشکیده بر دریچهی خورشیدِ چارتاق بر تارکِ سپیدهی این روزِ پابهزای، دستانِ بستهام را آزاد کردم از زنجیرهای خواب. فریاد برکشیدم: «ــ اینک چراغ معجزه مَردُم! تشخیصِ نیمشب را از فجر در چشمهای کوردلیتان سویی به جای اگر ماندهست آنقدر، تا از کیسهتان نرفته تماشا کنید خوب در آسمانِ شب...
-
تقسیمات ایمان
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 12:11
سلام قبل نوشت:راستش بچه که بودم تو این کتابای دینی می خوندم که "ازدواج نصف ایمان است" و روایاتی هم در این باره شنیده بودم ،ا ون موقع ها خب بچگی می کردم می پرسیدم "پس اون نصفه ی دیگه اش چیه؟" البته نه اینکه فکرکنین یه چیزی تو دلم گیر کرده بودا نه... بازم قبل نوشت:بعد بیست سال زندگیِ به قول...