نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

باری جوانه خواهم زد!

  

 بوی خیس کاهگل می آید،

 یا که می رود شاید! 

 هر چه باشد در من جوانه می زند،

 نجابت دستهای پیرمرد...

 

خبر مهم ۲

 

هنوز هم نفس می کشند، 

مردمانی که دانه های تسبیحشان همان دانه های اناری است، 

که از هراس تجمل دستهای تو روی خاک می افتند. 

خالی می شوم

  

 تشنه نیستم اما،

 دستم به شفافیت او چفت می شود

 او خالی می شود و من نیز

 بطری آب من...

 

گیلاسهای آسمان

 

 پوست درخت های گیلاس را کنده بودیم،

 از بس نگاهمان معصومانه بود

 به انتهای آسمان...

 به هیجان چیدن گیلاس های رسیده  که به دستهای کوچکمان عادت نداشتند.

 من آنروز هنوز نوشتن نمی دانستم،

 اما پوست درختهای گیلاس را کنده بودم...

چشم برنمی دارند...

چه سر به زیر انسان می کشند،

 گره های سرخ، زرد، سبز

 که می رقصند و چاک می زنند انگشتان سرما خورده ی  دخترانی را

 که چشم بر نمی دارند از ردپای نی آلود آدمکی  که، 

 قرار بود صبح بیاید ...

یک،دو،سه

 

 یک، دو،سه

 باید شروع کرد.

 باید قلم بود،

 قلم ساخت

 از ساقه های ریحان باغچه ی پدربزرگ

 و به آرامش دستهای مادران آغشت

 و به نگاههای مردمان درس داد

 روی همه ی سیاهی ها

 این می تواند مهربان ترین خواسته ی انسان باشد

 از این تخته های سیاه...