فکر میکردم انقدر هنوز آدم باشعور نایاب نشده که کسی بخواد بخاطر دو تا کامنت پای اطرافیان آدم(که احتمالا منظورشون خانواده ام هستن!) رو وسط بکشه... کاش این دوستان عزیزتون انقدر فهم و درک داشتن که به جای دری وری گفتن و لیچار بار کردن میومدن یه جواب درست و حسابی بهم میدادن...از همین جوابایی که دادن مشخصه که پیروان تعصب و خشک مغزی هنوز تا کجا خودشون رو به ناحق برحق میدونن!...دوره این آدما به اتمام رسیده...اینا همونایی هستن که اگه قدرت داشتن احتمالا سر امثال بنده رو میبریدن!...ترجیح میدم بهشون بخندیم و بذار آخرین نسلشون آخرین نقسها رو تو همین جلز ولز زدنای بی منطقشون بکشن و جهان رو از شر وجودشون راحت کنن!
خودتونو ناراحت نکنید فقط به این فکر کنید که اگه می خواید بخندید با ذهن آزاد بخندید. در مورد جواب درست حسابی هم کاملا باهاتون موافقم و این رو هم میدونم که اسلامی که امروز همه به داشتنش مفتخرن ارزش درگیر کردن ذهن منو نداره.
و از شما هم انتظار داشتم حداقل بهشون اخطاری چیزی میدادید که دیدم خبری از این چیزا نبود و لطف کردید و به کپی کردن جوابی که تو پست قبل دادید قناعت کردید!!!... اولین باری که اینجا اومدم تصویر دیگه ای از نی نواز در ذهن داشتم... بگذریم...به حرمت اون رفاقت کوتاهی که توی دنیای مجازی داشتیم براتون آرزوی موفقیت میکنم...و خدانگهدار...
راستش من دقیقا یادم نیست چی نوشته بودند فقط میدونم چیز مهمی توش نبود اگه هم منظورتون اینه که خدای نکرده به شخصیتتون اهانت کردن و من چیزی نگفتم خواهش می کنم اینو از من بپذیرید که من دیگران رو همونجوری که خودم می بینم می شناسم نه اونجوری که دیگران میگن و عادت دارم فکر کنم دیگران هم همینطوری باشن.در مورد تصویرتون از نی نواز هم باید بگم ؛من به تصویر ذهن شما احترام میذارم؛ در مورد بقیه ی نظرتون هم باید بگم من هنوز ادبم در حد خداحافظی نیست. مانا باشید.
ببخشید اگه کمی تند گفتم...خدا میدونه قصد بی احترامی نداشتم... ولله از چیزایی که خطاب به خودم نوشتن ناراحت نشدم...تا وقتی دیدم تو پست حلبچه یه نفر درباره من کامنت گذاشته: ؛اگه به زندگی آدمهایی که واقعا مسلمان و مؤمن به اسلام اند یک سری بزنه میتونه ببینه چه طوری است، البته بعید می دونم اطرافش چنین آدمهایی باشند؛ وقتی دیدم موضوع رو فراتر از من مطرح کردن و بحث رو به خانواده ام(که به اون حساسم) کشیدن به هم ریختم...اگر حرفی زدم که باهام مخالفن میتونن درباره اش حرف بزنیم...بگذریم... اون دو تا کامنتم رو هم اگه صلاح میدونی پاک کن چون موقعی نوشتم که عصبانی بودم و الان که فکر میکنم بعضی جاهاش مودبانه نبوده... و قبول دارم که انتظاری که درباره جواب دادن به اون کامنتا ازتون داشتم نابجا بوده...به هر حال اصل آزادی بیان اینه که همه بدون ترس از سانسور بتونن حرفشون رو بزنن... ممنون از لطفی که به ناقابل نوشته های من دارید...و امیدوارم روزی برسه که همه بتونیم بدون پیش داوری و بغض با هم حرف بزنیم...از جواب محترمانه تون ممنونم و موفق باشید...
خواهش می کنم. به امید همون روزی که شما بهش امیدوارین.
فرزاد
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ
بازم سلام دوباره برگشتم یعنی این که فقط کافیه رو اون نوشته ی سبزرنگ پایین نظرم کلیک کنین... میدونین که نظرتون برام خیلی مهمه... (گل)
آخ جون !:دی
خیال
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ
ای بابا اینترنت دانشگاه با این سرعتش حفاظت می خواد چی کار آره هیچکس هم می گه یه روز خوب میاد ........ کاش باشیم و اون روز خوب رو بالاخره ببینیم
بله! خیال!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام.وبلاگتونو دیدم بسیار عالی بود امیدوارم موفق باشی.لطفا به ما هم سر بزنید
سلام .ممنون چشم حتما.
جالب بود.
سلام ممنون
شما کجایین؟من مردم از نگرانی؟
سلام
اما واسه ما که تو خوابگاه گیر افتادیم اصلا جالب نیست
دوباره برگشتم، نمی دونم چرا، همونطور که نمی دونم چرا رفتم
من منظورتونو نفهمیدم متاسفم!
سلام دوست عزیز داشتم تو گوگل سرچ می کردم که به وبلاگ شما خوردم . وبلاگ خوبی داری . به وبلاگ منم سر بزن ممنونم
سلام ممنون نظر لطفته ! چشم میام حتما.
فکر میکردم انقدر هنوز آدم باشعور نایاب نشده که کسی بخواد بخاطر دو تا کامنت پای اطرافیان آدم(که احتمالا منظورشون خانواده ام هستن!) رو وسط بکشه...
کاش این دوستان عزیزتون انقدر فهم و درک داشتن که به جای دری وری گفتن و لیچار بار کردن میومدن یه جواب درست و حسابی بهم میدادن...از همین جوابایی که دادن مشخصه که پیروان تعصب و خشک مغزی هنوز تا کجا خودشون رو به ناحق برحق میدونن!...دوره این آدما به اتمام رسیده...اینا همونایی هستن که اگه قدرت داشتن احتمالا سر امثال بنده رو میبریدن!...ترجیح میدم بهشون بخندیم و بذار آخرین نسلشون آخرین نقسها رو تو همین جلز ولز زدنای بی منطقشون بکشن و جهان رو از شر وجودشون راحت کنن!
خودتونو ناراحت نکنید فقط به این فکر کنید که اگه می خواید بخندید با ذهن آزاد بخندید. در مورد جواب درست حسابی هم کاملا باهاتون موافقم و این رو هم میدونم که اسلامی که امروز همه به داشتنش مفتخرن ارزش درگیر کردن ذهن منو نداره.
و از شما هم انتظار داشتم حداقل بهشون اخطاری چیزی میدادید که دیدم خبری از این چیزا نبود و لطف کردید و به کپی کردن جوابی که تو پست قبل دادید قناعت کردید!!!...
اولین باری که اینجا اومدم تصویر دیگه ای از نی نواز در ذهن داشتم...
بگذریم...به حرمت اون رفاقت کوتاهی که توی دنیای مجازی داشتیم براتون آرزوی موفقیت میکنم...و خدانگهدار...
راستش من دقیقا یادم نیست چی نوشته بودند فقط میدونم چیز مهمی توش نبود اگه هم منظورتون اینه که خدای نکرده به شخصیتتون اهانت کردن و من چیزی نگفتم خواهش می کنم اینو از من بپذیرید که من دیگران رو همونجوری که خودم می بینم می شناسم نه اونجوری که دیگران میگن و عادت دارم فکر کنم دیگران هم همینطوری باشن.در مورد تصویرتون از نی نواز هم باید بگم ؛من به تصویر ذهن شما احترام میذارم؛
در مورد بقیه ی نظرتون هم باید بگم من هنوز ادبم در حد خداحافظی نیست.
مانا باشید.
هههههههههی هر چی میگذره از این یونی،این شهر و گاهی این کشور متنفرتر میشم
زندگی در "دیوارهای شیشه ای" به قول کامو
هههههههههههی
دیوارهای شیشه ای رو در موردش فکر می کنم الان حالم زیاد خوب نیست.
ببخشید اگه کمی تند گفتم...خدا میدونه قصد بی احترامی نداشتم...
ولله از چیزایی که خطاب به خودم نوشتن ناراحت نشدم...تا وقتی دیدم تو پست حلبچه یه نفر درباره من کامنت گذاشته: ؛اگه به زندگی آدمهایی که واقعا مسلمان و مؤمن به اسلام اند یک سری بزنه میتونه ببینه چه طوری است، البته بعید می دونم اطرافش چنین آدمهایی باشند؛ وقتی دیدم موضوع رو فراتر از من مطرح کردن و بحث رو به خانواده ام(که به اون حساسم) کشیدن به هم ریختم...اگر حرفی زدم که باهام مخالفن میتونن درباره اش حرف بزنیم...بگذریم...
اون دو تا کامنتم رو هم اگه صلاح میدونی پاک کن چون موقعی نوشتم که عصبانی بودم و الان که فکر میکنم بعضی جاهاش مودبانه نبوده...
و قبول دارم که انتظاری که درباره جواب دادن به اون کامنتا ازتون داشتم نابجا بوده...به هر حال اصل آزادی بیان اینه که همه بدون ترس از سانسور بتونن حرفشون رو بزنن...
ممنون از لطفی که به ناقابل نوشته های من دارید...و امیدوارم روزی برسه که همه بتونیم بدون پیش داوری و بغض با هم حرف بزنیم...از جواب محترمانه تون ممنونم و موفق باشید...
خواهش می کنم. به امید همون روزی که شما بهش امیدوارین.
بازم سلام
دوباره برگشتم یعنی این که فقط کافیه رو اون نوشته ی سبزرنگ پایین نظرم کلیک کنین...
میدونین که نظرتون برام خیلی مهمه...
(گل)
آخ جون !:دی
ای بابا اینترنت دانشگاه با این سرعتش حفاظت می خواد چی کار
آره هیچکس هم می گه
یه روز خوب میاد ........
کاش باشیم و اون روز خوب رو بالاخره ببینیم
بله!
خیال!