نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

پیچیده است ...

 

پیچیده است به قلم  

دستهای کسی، 

پیچانده ام به سکوت 

پای کبوتران.

نظرات 10 + ارسال نظر
یک زن یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:08 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

دیر گاهی ست که سکوت و قلم به هم پچیده شده .

اوهوم.

[ بدون نام ] یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:05 ق.ظ

سلام
جدا فهم نوشتهات سخته
منو یاد احمد رضا احمدی میندازی
شاید اگه به جای پای کبوتر مینوشتی بال کبوتر
میشد یه حدسایی زد
البته اینارو بذارید پای خنگی من
اگه راجع به شعرت یه کوچولو توضیح بدی ممنون میشم
موفق باشی

سلام
منظورم یک نوع سکوت ناشی از خودخواهی است که به پای کبوتری پیچیده میشود.(کبوتر نامه رسان)

محمد نعمتی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.m-nemati.blogfa.com

زمین، آسمان، قلم، دفتر، ماه،
دلتنگی، بی ریا، بی جان، عشق، روشنی
لحظه ها، زندگی، تیرگی، یک وداع
حادثه، عاشقی، یک تپش، یک صدا
جیره ها، بینوا، یک جفا، یک وفا
لاله ها، دل ریا، در خفا، یک ندا
بیم و ترس، هول و هوش
کوچه ها، جاده ها، یک سفر
راه عشق، بی ثمر
دیده ها بی فروغ
سینه ها بی صفا
آب و غم، نان و سنگ
یک زبان، یک صدا
دین و دل، جان و روح
یک فروغ، یک سحر، یک غروب
آه من، ناله ها
شور تو، باله ها
رقص و مرگ یک هوار:
های و های
های و های
مرده ها، روزه ها، یک اتم، یک فضا
سایه ها، سایه ها
پس ز پیش، پیش جدا
من ز تو، تو جدا
من اسیر، تو رها
واژه ها بی صفا
واژه ها بی دوا
دل غریب
دل نحیف
نبض ها بی صدا
قلب ها بی صدا
زندگی بی صدا...

ممنون از لطفتون.

سجاد یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام
نی نواز
1- یادم رفت اسممو بگم تو نظر قبلی
2-من یه زمانی اعتقاد داشتم
"سکوت زیستن پست فریاد است"
(این جمله از منه) ،
یه زمانی تو دانشگاه اصفهان
خیلیا این جمله رو فریاد میزدن،
من ساکت موندم
همین الانشم عنوان خیلی از وبلاگاس
ولی عنوان هیچکدوم از وبلا گای من نیست
چون به این نتیجه رسیدم که
"در این سکوت حقیقت ما نحفته است"
و اینو میدونم که روح سرکش شما جوونا مخالف این نظرهر ضمنا شعرت جالب بود

یه ناشناس دیگه... یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:22 ب.ظ

دست های چه کسی؟

من به کسانی که از اسم خودشون فرار می کنند جواب نخواهم داد حتی شما دوست عزیز!

مژده دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ب.ظ

اعتراف می کنم اصلا نفهمیدم چی گفتی :دی

سلام خانوم مژده حالتون خوبه که اینشالا؟
خب چه خبرا؟
بعدا واست توضیح میدم یار مهربان.
ببخشید که ۱ صفحه نشد.

سجاد دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:34 ب.ظ

سلام
تو گوگل ریدر من یه مطلب جدید از شما اومد
ام تو خود وبلاگ نیستش
به حق چیزای ندیده
متن اش م این بود
اعدامش کنید
.
.
من از کودکی میدانستم

سلام
متنش این نبود
بخشش،
لازم نیست اعدامش کنید.
من صرفا جای ، رو از بچگی می دونستم.
این جمله هم خیلی معروف بود توی زبان فارسی دبیرستان.
در واقع من بخشیدن رو از بچگی یاد گرفتم!
علت اینکه پاکش کردم این بود که حس کردم زیادی کلیشه ای شده.

فرزاد دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام
سود جستن از بسوده ترین واژگان در نهایت ایجاز.
اما من به شخصه کرکس های زشت فریاد رو بیشتر می پسندم، تا کبوتران زیبای سکوت، از هراس کسی یا کسانی که تنها در ذهن ما می زیند، البته اگر آن کس خودمان نباشیم...

سلام
هراس ، من رو به فکر فرو برد.

حسینی دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ب.ظ http://zanjereh.persianblog.ir

بسیار ملموس و زیبا و سرشار از لطافت.دست خوش .

قابل شما رو نداشت.

سروش سلیمی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:24 ب.ظ http://chapdast1388.blogfa.com

موجز و عمیق بود.عالی.....

عالی خوندین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد