دکمه ی سر آستین

مهدی پدرام پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ق.ظ http://ruhhan.com

سلام
این با غیرت‌اش را خوب آمدید

خودشون خوب اومدند!

ناشناس پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ

درود
خواستم یکی قبل از من نظر بده تا حرف پشت سر من نزنند و فکرای جور وا جور نکنن

در مورد این شعر
جای صحبتی باقی نگذاشتین! واقعا آفرین یک لحظه دکمه ی آستین معلم هایی که تا به حال داشتم جلوی چشمام ظاهر شدند. و پشت سرش فکری عمیق

پس نقدی نیست!

در مورد پست قبل و پاسخ شما

((من به جای دیگران نظر دادن خودم رو توجیه می کنم.
آیا خیلی دور از تصور باید باشد دنیایی که در آن رنجی برای دیگری نباشد !))

در مورد توجیه که هیچ حرفی نیست

اما در مورد دنیای بیرنج، باید بگم که
نابرده رنج گنج میسر نمیشود

اوهوم!

مژده جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ب.ظ

مرضیه دیگه نمی دونم چجوری بگم آفرین!
تو فوق العاده ای..........

ارادت داریم !
دلم برات تنگ شده.

amin جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.faryadui.blogfa.com

ناشناس عزیز سلام
چندین بار نظر قبلی را خواندم تا شاید بفهمم چه چیزی در آن نوشته ی کوتاه بود که اینهمه واکنش شما را برانگیخته و طبع لطیف و حساستان را جریحه دار نمود ! ولی متاسفانه چیزی دستگیرم نشد !
و اما یک پیشنهاد دوستانه هم از من به شما : سعی کنید اینقدر حساس نباشید چرا که دردش را خودتان خواهید کشید ، آنهم در دنیای بیرحم امروز.

موفق باشید و همچنان فعال.....

موافقم!
شعر من؟

amin شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ق.ظ http://www.faryadui.blogfa.com

نظر اصلیم یادم رفت !
شعر جالب و زیبایی بود ! معلمای با غیرت دو دانشگاه کمترن نه؟!!
اول که عکسا دیدم یاد شعر زنده یاد خسرو گلسرخی افتادم . یک با یک برابر نیست!

راسکولینف شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:54 ب.ظ http://valiancy.blogfa.com

سلام
می‌دانم مرا نمی‌شناسید
اما حتمن مرا دیده‌اید
یکی هستم شبیه هزاران مردی که هر روز با حسرت به شما و به خوشبختی شما نگاه می‌کند
لطفن غز نزنید
کاری از دست هیچ کداممان بر نمی‌آید
جز کمی احترام و سکوت
پس بی زحمت اگر ممکنه لینکم کنید تبلیغم کنید
قیافه هم نگیرید
گردن همه‌‌تان حق دارم
نوشته‌های همه‌تان را تا جایی که می‌توانستم تا حالا خوانده‌ام
تا حالا کسی از لینک دادن به یک نقر دیگه چیزی از دست نداده خاطر تان جمع
همین
عزت زیاد