نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

اطلاع ثانوی(این داستان واقعی است)


و ما سَرَک می کشیدیم،

از آن سوی دیوارها.

به دنبال سروی، سایه ای، سرودی

و چشمانمان، که تند تند عرق میکرد...

نظرات 8 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:59 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

خیلی زیبا بود مخصوصا اون خط آخرش

مرسی ولی تجربه اش اصلا زیبا نبود

ش.ش دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ

و آنها با تمامی سیاهی ها
دست در کًش یکدیگر
با غروری بی حد و حصر
چونان دیوانی ؛ با فریادهای خالی از سکوت خویش
به چشمان عرق کرده و صورتهای مرده ی ما
قهقهه میزدند
بل شاید غوغای وحشتی را که از این سوی دیوار ها دارند
اندکی رام کنند.

به جایتان...
نیاوردیم!

ش.ش دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ

ارادتمندیم.... فکر کنم واسه شما شماره شناسنامه!! ولی واسه خودم « شولای شیدایی»

پریسا سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ق.ظ

دیگه هیچ وقت دلم نمی خواد چشمات، تند تند عرق کنه ...
آره خیلی تلخ بود ...هیچ دوست نداشتم اینجوری بشه....
و آفرین به این انتخاب عکس ...خیلی حرف داره مثل نوشتت

امین چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://faryadui.blogfa.com

زیبا بود ولی قضیه از چه قراره؟چرا؟

حالا فهمیدم از لا ی حصارای خوابگا خوابگاه پسرارا میدیدید حتما!!!!


نه خیر ما به اندازه ی تو دغدغه ی جنس مخالف نداریم!

amin جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ

دغدغه پیدا میکنی.

نیلوفر شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ب.ظ http://janatan.blogsky.com/

سلام
این قضیه دغدغه چی هست؟
هان؟
آقا امین دغدغه پیدا نمیشه ولی دغدغه پیدا میشه

دختر خاله مطلب قشنگی بود
اتوبوس افتادو دغدغه پیدا نشد

محمد نعمتی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.m-nemati.blogfa.com

من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن نا هموار
چند تن نا هشیار.

مرسی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد