نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

نی نواز

" هر کس به این سرا درآید، نانش دهید و آبش دهید و از ایمانش مپرسید "

تلنگر

سیاست بازان نابالغ ترین اذهان دنیا هستند.فقط ذهنهای دست سوم به تزویر علاقه مند می شوند،افراد پیش پا افتاده و افرادی که از عقده ی حقارت رنج می برند ،سیاست باز می شوند.

«الماس های اشو »

نظرات 3 + ارسال نظر
کوروش شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ http://korosh7042.blogsky.com

بانو مرضیه
پس از شما در پاسخ به رد پای زن چنین نوشتم

بانوی بزرگوار
از یک طرفدارسب ز بیشتر از این جنبش دفاع کردید.
اینکه نگاه شما با خارج تبعیدیان با من متفاوت است شک نکنید.
من هم می پذیرم که عده ای برای زیستی بهتر رفتند
ولی مفاخری نیز هستند که در دانشگاه معتبر و مراکز علمی همچون ناسا و.. فعالند و درد ایران دارند.
فکر می کنید اگر می ماندند . چه سرنوشتی داشتند.؟
من می فهمم که شما چه گفتید
بله هستند کسانی که می خواهند کاباره ها نو شود
من هم آنچه را که یک ایرانی بخواهد . طالبم.
آیا هنوز هم فکر می کنید باید فقط مداحان اهل بیت بیت بخوانند.
که گمان نکنم نظرتان چنین باشد.
ایران از آن همه ی ایرانیان است.
باشند اگر بازارشان رونقی نداشت. خود به خود تعطیل می شود.
میدانم که حکومتی فکر نمی کنید . که می خواهند
بهشت را پرکنند از ایرانی!
خود را قیم هر دو دنیا ی مردم میدانند.
درصورتی که اینان خود نیز در جایگاه حقی ننشسته اند. اگر مطمئن هستند . یک همه پرسی آزاد بگذارند .
بعد اگر مردم خواستند آن کنند که فکر می کنند درست است.
سی سال قبل من اگر رای دادم هرگز فکر نمی کردم که محتسب بر من می گمارند و حد میزنند بر کار کرده و ناکرده.
نسل جدید. فرزندان من و تو حق دارند خود راه را برگزینند.
اکثر بالا بوده گان ما 80 و اندی سن دارند و تریبونی یکطرفه.
بدون اینکه بپرسند شما چه می گوئید و چه می اندیشید؟
آیا من هم باید آن کنم؟


میتوانید پس از خواندن تائید نکنی

من با نظرتون موافقم
نمیدونم چی میتونه آرومم کنه؟

ش.ش شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ

درد مردم ما و اکثر رجال ما همین است که گفتید « سیاست بازی»!!

ولی هرگز نمیتوان از این موضوع غافل شد که برای بنیان نهادن یک زندگی اجتماعی درست و واقعی : آنچه که همه را در بر گیرد و مردم را بر سرنوشت خویش حاکم سازد و از آنها دیگر به عنوان یک ابزار استفاده نشود نه ... «سیاست مدار» بودن است در همه مراحل زندگی.
سیاست در روابط اجتماعی تنیده است . از اجتماع نشئت میگیرد و به اجتماع باز میگرداند . مبنایش حرف زدنهای ما و آداب خود ماست ولی در بالادست ها چهره میپزید که انقدر نا ملایم و کژ رخ مینماید !!!
سیاست قابل فرار کردن یا نادیده گرفته شدن نیست چون آنگاه یعنی از خود فرار کردن و خود را نادیده گرفتن !!

دو رویی در سیاست نه آن است که ماهیت آن باشد و اصل و قانونش؛ بلکه تنها باید حربه ای باشد برای حفظ مصالح جمع . نه آنکه وسیله ای برای نابود کردن آن!!! نگاه ها هر چه قدر کلان تر باشد از این دورویی نیز بیشتر کاسته میشود .

به نظر شخصی من این بغضی که از سیاسی بودن در گلو میپیچد و آنرا میفشرد به خاطر آن است که در این حوزه ناهنجاری ها آنقدر زیاد و صعب العلاج شده که هر کسی با درگیر شدن در آن ( توجه شود که نا خودآگاه همگی درگیر هستیم) احساس بیهودگی میکند ؛ حس میکند که راه غلط است . ولی نه راه غلط نیست بلکه به خاطر رفت آمد زیاد در آن ؛ حرکت در آن دشوار شده و پر از دست انداز!! اما اگر همه احساس مسئولیت کنیم و امیدوار به زوال درد ؛ آنگاه باید دانست که همیشه روز بعد از تب صاف و آفتابی است. ولی خدای ناکرده اگر حتی به طرف درمان حرکت نکنیم آنوقت است که احتمال مرگ ناشی از درد و تب زیاد نیز هست!

تایید می شود!

ش.ش چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ب.ظ

این حرفا تونست آرومتون کنه!؟

( البته توقعی نیست که درمان باشه ولی واسه خود من اندازه یه استامینوفن عمل میکنه!!)

به خاطر توجهتون و توجیحتون ممنون!
برا من به اندازه ی یه دیازپام اثر میکنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد