زیباست با کلام قدیمی باز از تو عاشقانه سخن گفتن بردار شانه را انبوه گیسوان از شانه ها به عشوه بیاویز و باز کن بردار شانه را بشکن کشنج طره هوا ایستاده ست بپرکنش بیا کنش از نافه ناز کن ابه نوازش دل گیسوان رها رودابه نوازش دل با دل و کمند با موج تازیانه و گیسو سمند و باد رودابه نوازش دل گیسوان رها ژرق است ژرق دره دل ؟ تو توسنی مکن از پای شب به خیره مران چشم آهویی زال سپید موی تو این جاست : پای شب آشفته دررکاب شبان باد و بادبان در موج تازیانه و گیسو سمند و یال رودابه نوازش دل ! گیسوان رها !
وحید ضرغامی
شنبه 21 آبانماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ
من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی .تو هم مرا میبینی و صدای من به گوشت می آید .صدایم گر می شنوی پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
اوهوم! صداتونو که نمی شنوم ! اصلا شمارو به جا نمیارم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
مگه بند کفشو به مو گره می زنن؟؟!!
آره بت یاد میدم!!؟
سلام.اپم
بیا
منتظرتم
www.shamimjoon.blogsky.com
سلام.اپم
بیا
منتظرتم
www.shamimjoon.blogsky.com
سلام
مرضیه خیییییللللللییییییییی باحال می نویسی دمت گرم!
مرسی ارادت داریم
ایول خیییلی خوشگله وبلاگت.خیلی قشنگ بود شعره
مرسی مینا جون خوشگل ها همه را به کیش خود پندارند
یه نوع خاصی می نویسید .... جالبه
می خواستم ببینم ، چرا تو uisw نمی نویسید؟
سلام.در واقع دلیلی برای ننوشتن تو uisw وجود نداره فقط باید این امکان وجود داشته باشه.
منظورتون از این که این امکان وجود داشته باشه چیه ؟
مگه امکانش نیست؟!!
منظورم این بود که اگه ممکنه یه دعوتنامه ی جدید به ایمیلم بفرستین
talebian_m1369@yahoo.com
ممنون که پیشم اومدی. شما هم وبلاگ جالب و پر احساسی داری. اگه ناراحت نمیشی من شما رو به همین اسم لینک میکنم. بازم منتظرم بیای پیشم
خواهش می کنم عزیزم .
زیباست با کلام قدیمی
باز از تو عاشقانه سخن گفتن
بردار شانه را
انبوه گیسوان
از شانه ها به عشوه بیاویز و باز کن
بردار شانه را بشکن کشنج طره هوا ایستاده ست
بپرکنش بیا کنش از نافه ناز کن
ابه نوازش دل گیسوان رها
رودابه نوازش دل
با دل و کمند
با موج تازیانه و گیسو
سمند و باد
رودابه نوازش دل
گیسوان رها
ژرق است ژرق دره دل ؟
تو توسنی مکن
از پای شب به خیره مران
چشم آهویی
زال سپید موی تو این جاست : پای شب
آشفته دررکاب شبان باد و بادبان
در موج تازیانه و گیسو سمند و یال
رودابه نوازش دل !
گیسوان رها !
من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی .تو هم مرا میبینی و صدای من به گوشت می آید .صدایم گر می شنوی پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
اوهوم!
صداتونو که نمی شنوم ! اصلا شمارو به جا نمیارم